گنجور

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۴۲ - خواص گوی

 

شوخ خواص گوی ز درد من آب شد

داروی کار داد و مقید به خواب شد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۴۴ - پتک فروش

 

ماه پتک فروش به پل کرده ماجرا

از دست او گرفتم و کردم به زیر پا

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۴۵ - ارباب زاده

 

ارباب زاده رفت و دلم را فگار کرد

غمهای او به دهر مرا پای کار کرد

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۴۶ - مشک ساز

 

ای دوستان ز شوخ مشک ساز الحذر

دوکان اوست پر ز مشک های گربه سر

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۵۱ - طراح

 

دلبر طراح من دارد عجب آی و روی

کرده پیدا از برای عاشقان طرح نوی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۵۶ - کلندگر

 

شوخ کلندگر که به جان شعله می زند

در هر زمین که دید مرا رود می کند

سیدای نسفی
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode