گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

با شکوه همزبان نشود گفتگوی ما

پیچیده همچو گریه نفس در گلوی ما

ما آبروی خویش به عالم نمی دهیم

بیهوده گریه ریخت به خاک آبروی ما

ای دل غمین مباش که در وادی طلب

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode