مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
بفراخت نیکخواه تو را راحت وصول
بگداخت بدسگال تو را رنج انتظار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
این را ز نعمت تو طعامیست خوش مزه
وان را ز سطوت تو شرابیست بدگوار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
زان تیغ آفتاب کشیده دراز وپهن
جز جان دشمن تو نگردد همی فگار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
زان رشته دو رنگ سپید و سیاه صبح
جز اسب دولت تو نیابد همی چدار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
بر عز و ملک تو رقم جاودانی است
ز آثار حمله های تو در دشت شابهار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
آن روز کاندر آتش پیکار گاه شد
سیماب رنگ تیغ چو سیماب بی قرار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
چون میغ میغ تاخت سپه در پس سپه
چون دود دود خاست غبار از پس غبار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
آلود حد خنجر و اندود مد گرد
پشت زمین به روین روی هوا به قار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
از حمله ها نفس ها در حلق ها خبه
وز گردها نظرها در دیده ها بشار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
تا دیر دیر گشت همی تیغ دور دور
تا زود زود خاست همی بانگ دار دار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
دست یکی سپرد همی پای انتقام
پای یکی گرفت همی دست اضطرار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
این از نشاط فوز همی تاخت سوی بحر
وان از نهیب مرگ همی گشت گرد غار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
رفته ره عزیمت این بخت معتمد
بسته در هزیمت آن عمر مستعار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
آب امید شست همی رنگ احتراز
دست قضا نگاشت همی نقش اعتبار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
کوشان امل به فتح تن آسوده شد ز رنج
جوشان اجل به رزم سراسیمه شد به کار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
دیدند جنگ دیده دلیران تو را به جنگ
در آهنین لباس چو روئین سفندیار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
بر بارکش هژبری تند و بلا شکر
با سرزن اژدهایی پیروز و جان شکار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
شد سبز خنگ باره تو بحر فتح موج
گشت آب رنگ خنجر تو ابر مرگبار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
ناگه به صحن میدان در تاختی چو باد
تا مغزهای شیران بشکافتی چو نار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
در جمله بی گزند به توفیق ایزدی
گشتی بر آنچه کام دلت بود کامگار