گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

قدر تو را نشانده به صد ناز بر کتف

جاه تو را گرفته به صد مهر در کنار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

ضدند و ممکنست که با طبع یکدگر

از عدل شاه ساخته گردند هر چهار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

خسرو علاء دولت مسعود تاجور

خورشید پادشاهان سلطان روزگار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

آن شاه دادگستر کاندر مظالمش

از هیبتش نیابد بیداد زینهار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

آن شاه جودپرور کز فضل بذل او

اندر گداز حملان بگریزد از عیار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

دیوار بست امنش اندر سرای ملک

پاینده تر ز سد سکندر هزار بار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

بر زد به مغز کفر و برون شد ز چشم شرک

زد در زمانه زخمش و بأس قضا سوار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

از فرع عزم نافذ او خاست آسمان

وز اصل حزم ثابت او رست کوهسار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

از حلم و علم او دو نشانه است روز و شب

وز لطف و عنف او دو نمونه است نور و نار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

خشمش همی بر آب روان افکند گرد

عفوش همی برآتش سوزان کند نگار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

ای دیده صدر شاه ز ملک تو احتشام

وی کرده جاه ملک به صدر تو افتخار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

با دولت تو بر نزند هیچ پادشاه

وز طاعت تو سرنکشد هیچ شهریار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

در عدل دولت تو بخندید عدل خوش

در حبس انتقام تو بگریست ظلم زار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

با طبع و دست و قدر تو بی میل زور و زر

جیحون سراب و ابر بخار و فلک غبار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

با شربت و غذای ذکاء و دهاء تو

بی عقل ناتوان شود و بی هنر نزار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

دریا به نعمت از آب سخای تو یک حباب

دوزخ به وصف از آتش سهم تو یک شرار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

نه کوه بیستون را با زخم تو توان

نه گنج شایگان را با بذل تو یسار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

در بوستان ز حرص عطاهای بزم تست

بر شاخ ها که باز کند پنجه ها چنار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

وز آرزوی بزم دل افروز حزم تست

نرگس که چشم روشن روید به مرغزار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

شمشیر و نیزه تو که از آب و خاک رست

با دست و آتشست ز تیزی به کارزار

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۷
sunny dark_mode