گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

از عادت طبیعت هنگام نام و ننگ

این چشم مور یافته و آن زبان مار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

ای رستم نبرد بران سوی رزم رخش

وی حیدر زمانه بر آهنج ذوالفقار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

خونها فشان به تیغ که تشنه ست نیک دشت

سرها فکن به گرز که بس گرسنه ست غار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

زیرا که روزی همه جنس آفریدگان

اندر عطیت تو نهاد آفریدگار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

تا حشر بر نهاد تو مقصور کرد باز

هر نوع مصلحت که نهانست و آشکار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

افکند و ساخت اختر گردون به طوع و طبع

بر حکم تو مسیر و به فرمان تو مدار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

با نهی هیبتت نزند هیچ سر و شاخ

بی ابر نهمتت ندهد هیچ شاخ بار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

جسمی که کام دل نگذارد به کام تو

در سوخته جگر خلدش دست مرگ خار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

چشمی که در جهان نگرد بر خلاف تو

در دیده جاش میخ زند کوری استوار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

آن کز تو شد غمی نشود تا به حشر شاد

وان کز تو شد عزیز نگردد به عمر خوار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

پیموده و سپرده ثواب و عقاب تو

پهنای هر بلاد و درازی هر دیار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

بفراخت نیکخواه تو را راحت وصول

بگداخت بدسگال تو را رنج انتظار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

این را ز نعمت تو طعامیست خوش مزه

وان را ز سطوت تو شرابیست بدگوار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

زان تیغ آفتاب کشیده دراز وپهن

جز جان دشمن تو نگردد همی فگار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

زان رشته دو رنگ سپید و سیاه صبح

جز اسب دولت تو نیابد همی چدار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

بر عز و ملک تو رقم جاودانی است

ز آثار حمله های تو در دشت شابهار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

آن روز کاندر آتش پیکار گاه شد

سیماب رنگ تیغ چو سیماب بی قرار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

چون میغ میغ تاخت سپه در پس سپه

چون دود دود خاست غبار از پس غبار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

آلود حد خنجر و اندود مد گرد

پشت زمین به روین روی هوا به قار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود

 

از حمله ها نفس ها در حلق ها خبه

وز گردها نظرها در دیده ها بشار

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode