گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

بی جام و شیشه چشم تو خمار بوده است

بی نوبهار روی تو گلزار بوده است

جان کشته شهادت و دل تشنه وصال

در خون تپیدنی چقدر کار بوده است

در خواب پای خم شده با کعبه همسفر

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode