گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

ساقی همین نه از تو دل ما در آتش است

ساغر به خون نشسته و مینا در آتش است

روشن چراغ دیده ز یاد تو کرده ایم

بر هر چه بنگریم تماشا در آتش است

از بسکه داغ جلوه او گشته درچمن

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode