گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱

 

دارم بتی که شرح ندارد بهانه اش

ترکی که زهر می چکد از تازیانه اش

۱ بیت
بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۵

 

تا کرد سیب با ذقن او سخن برون

بگرفتش آنچنان که برویش فتاد خون

۱ بیت
بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۲

 

گرمی مجلس از نفس دلکش منست

جوش و خروش اهل دل از آتش منست

۱ بیت
بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۸

 

خوبی چنانکه از تو صبوری نمی توان

هرچند آتشی ز تو دوری نمی توان

۱ بیت
بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۵

 

عیدست و عیش من برخش جان سپردنست

او را صباح عید و مرا روز مردنست

۱ بیت
بابافغانی