گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۸

 

از در من دوش کان نگار در آمد

شاخ تمنای من به بار در آمد

برگ حیاتم نمانده بود که ناگه

باغ خزان دیده را بهار در آمد

آنچه خرابی گذشت، وه به دهی گوی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode