گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۱

 

راه شرابخانه را می دهمت نشان دگر

گوش کن و به جان شنو گفتهٔ عاشقان دگر

علم بدیع عارفان گر هوست بود بیا

تا که معانی خوشی با تو کنم بیان دگر

جام میست جسم و جان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ

 

گر به وجود ناظری، هر دو یکی است در وجود

ور به صفات مایلی، این دگر است و آن دگر

جام‌ومی‌اندجسم‌وجان،جام،می‌است،وجسم، جان

ورتونیابی این سخن تن دگر است و جان دگر

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode