گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۹

 

آینه‌ام من آینه‌ام من تا که بدیدم روی چو ماهش

چشم جهانم چشم جهانم تا که بدیدم چشم سیاهش

چرخ زمین شد چرخ زمین شد جنت مأوی راحت جان‌ها

تا که برآمد تا که برآمد بر که جودی خیل و سپاهش

پشت قوی شد پشت قوی شد اختر دولت عدل و عنایت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰۷

 

دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی

اختر و گردون اختر و گردون برده ز زهره جام حبیبی

جمله جان‌ها جمله جان‌ها بسته پر و پا بسته پر و پا

همچو دل من همچو دل من دلخوش اندر دام حبیبی

دام تو خوشتر دام تو خوشتر از می احمر وز زر اخضر

[...]

مولانا