گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

لب لعل تو یاقوت است مرجان راست یاقوتم

که ازاوچهرمن شد کهربا گون اشک یاقوتم

تو از گیسو اگر مانی به برج عقرب ومیزان

مراهم منزل است از اشک چشمان دلو وخود حوتم

شوم زنده کفن درم ز جا خیزم پس از مردن

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode