سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
بزرگان خراسانرا زیادت شد بفر او
جمال و رونق و زینت فروغ و آب و زیب و فر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
ورا از طاعت سلطان سلطانان زیادت شد
شکوه و حشمت و دولت نعیم و نار و کام و کر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
بزرگانرا صلت فرمود و خلعت یافت از سلطان
رهی باشند سلطانان را بزرگان رهی پرور
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
رهی باشند و سلطان رهی پرور کند زینسان
جهان خدمت کند آنرا که شد زی شاه خدمتگر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
بخدمت پیش سلطان رفت و مخدوم خراسان شد
چو خدمتگر سلطان سزد مخدوم صد کشور
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
چو شد فرمانبر صاحب اگر بر خاک خشک افتد
چو گردون سبز گردد شاخ و برگ و گل چنو اختر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
چو شد فرمانبر صاحب بطاعت کردن سلطان
بجز سلطان و صاحب شد ورا مطواع و فرمانبر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
بباغ همت سلطان نهالی چون ضیاء الدین
که جز وی باشد از صاحب چه آرد جز سعادت بر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
ز بخت صاحب عادل بهر کاری که رو آرد
بجز معجز همه چیزی بباید داشتن باور
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
بکار دین یزدانی و شغل ملک سلطانی
کسی کاقبال صاحب را شود منکر بود منکر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
ایا فرزانه فرزندی که اندر دولت صاحب
برادروار با اقبال یک بابی و یک مادر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
بدیدار همایون تو ای فرزند شایسته
کریم عادل و عالم جوانی یافت باز از سر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
دل و پشتی تو صاحب را و صاحب خلق عالم را
نه صاحب را پسر چون تو نه عالم را چنو مهتر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
توئی آن گوهری مهتر که پیش کف راد تو
خجالت دارد آن ابری که باران دارد از گوهر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
فلک همت خداوندی و رای عالم آرایت
چو خورشید فلک عالی و رخشان و ضیا گستر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
ز رأی تو منور عالم و خلق همه عالم
شده بر رأی تو فتنه چو بر خورشید نیلوفر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
چو نیلوفر هر آن سایل که کف پیش تو بگشاید
چو نیلوفر نهد بر کف ز احسان تو طشت زر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
نه بیند روز روشن حاسد جاه تو زان معنی
که از رأی تو بی بهره است چون شب پر زنور خور
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
نباشد چشم بدخواه تو روشن تا بدانگاهی
که اندر چشمه خورشید نبود خانه شبپر
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
ملک خلق و فلک قدری و از شرم تو بگشاید
ملک را بازو از بازو فلکرا چنبر از چنبر