گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۴

 

ز سوز سینه پروانه من آب شد آتش

زسیر و دور من سرگشته چون گرداب شد آتش

به داغ ازروی آتشناک او خوش می کنم دل را

شرر تسبیح باشد هرکه را محراب شد آتش

ز بس خون گریه کرد از رشک روی آتشین او

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۶

 

چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آتش

چو جام باده از لطفش گل سیراب شد آتش

سرت گردم چه باشد اینکه در پیمانه می ریزی

ز خوی گرمت آتش آب شد، یا آب شد آتش

زبان اضطراب شمع یعنی شعله می گوید

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode