گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۰

 

بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب دل

مهیا کرده ام بهرت شراب جان کباب دل

به نوعی سخت جانم کرده بیدادش که هر ساعت

صدای تیشه می آید به گوش از اضطراب دل

چه خونها خورده از اشکم چه جانها داده از آهم

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode