میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸
به مجلس تا نگردد شرمسار از عهد خود با من
ز بیرون بازگردم چون بد من در میان باشد
مرا از هیبت روز قیامت چند ترسانی؟
چو یار از یار دور افتد، قیامت آن زمان باشد
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰
بسی خشنود میآید به سویم قاصدش، گویا
که غیر از نامه، حرفی از زبان یار هم دارد
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳
به بالین تو آن عیسی نفس میآید ای میلی
که از شوق قدومش، مرده صدساله برخیزد
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸
نه صبح وصل در آیینهٔ روی تو حیرانم
که از بیطالعی در انتظار شام هجرانم
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴
ز هر نوعی که خاطرخواه او بود آنچنان کردم
که تا با خود به رغم دشمنانش مهربان کردم
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۷
هزاران آه ازان خواری، که چون میراندی از بزمم
به امید شفاعت، جانب اغیار میدیدم
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹
پس از عمری که در بزم وصالش جای خود بینم
به عمدا کس فرستد تا کند آوازم از بیرون
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲
محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من
گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۷
شبم را نیست امید سحر در فرقت ماهی
نسیم آه سردم در غلط میافکند گاهی
میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸
زمانی دردلم صد بار میآیی، نمیدانم
فریبم میدهی، یا ناز و استغنا نمیدانی