گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۳

 

گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه سود؟

بت شکر لب من در کنار نیست، چه سود؟

بهار آمد و هر گل که باید آن همه هست

گلی که می طلبم در بهار نیست، چه سود؟

به انتظار توان روی دوستان دیدن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹

 

صبا رسید در او بوی یار نیست چه سود

نسیم سنبل آن گلعذار نیست چه سود

هزارگونه گل اندر بهار گرچه شکفت

چو بوی از گل من در بهار نیست چه سود

مراست از دو جهان اختیار یار ولیک

[...]

حسین خوارزمی
 
 
sunny dark_mode