گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

عنایتی نکند یار نازنین با من

خوش است با همه خونین دلان همین با من

گشاده روست به هر کس به سان گل لیکن

گره چو غنچه فکنده ست در جبین با من

چو آفتاب نگنجد درین سراچه کجا

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode