گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

زدرد میرم و گویی که بیش از این بادا

تو گر خوشی که چنین باشم این چنین بادا

جدا زشمع رخت گر بصحبتم هوس است

چراغ صحبت من آه آتشین بادا

نه جام دل که اگر خاتم سلیمان است

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode