گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۳

 

شدم به طرف گلستان که تا گلی چینم

ز سرو قامت دلدار درد برچینم

دلم ببرد و به رخسار خویش پرچین کرد

نهاد سلسله بر ما ز زلف پرچینم

به گرد باغ بسی طوف می‌کنم باری

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode