×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
طمع زدر گه تو غافل و بصد منزل
عطا ندیده فرستاده لطف و اکرامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
گران نبود طمع را که از پی بخشش
بهانه جوید از ینگونه جود خود کامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
چو آرزوی زمین بو س حضرتت کردم
زبان هیبت تو گفت نیست هنگامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
تو نور خورشید از دور میطلب که کرم
ضمان همیکند انعام شه باتمامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
همیشه تا که گشایند صورت ارکانت
همیشه تا که نمایند جنبش اجرامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
مباد جز همه در زیر چتر جنبش تو
مباد جز همه بر تخت ملک آرامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
به پیش تخت تو باذند حلقه اندر گوش
ملوک مشرق و مغرب برسم خدامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
کما نگشای وکش چو ماه و خورشیدت
دویت دارو سلیحی چو تیر و بهرامت
۱
۲