×
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
شدم به صحبت پیر مغان سحرگاهان
ز قید هستی موهوم خود امان خواهان
ربود آگهیم را به یک دو جرعه می
که نیست رستن ازین قید کار آگاهان
فداش هستی من کز فروغ طلعت خویش
[...]
۷ بیت