گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۳

 

شبی که بی تو بود شمع برنیفروزم

که خود چو شمع بسوزم که تا رسد روزم

گر از کمان ملامت زنند صد تیرم

گمان مبر که زروی تو دیده بردوزم

مباد یاد سر زلف تو رود زسرم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode