گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹

 

دل بستم اندر مهر او تا او برای من شود

بیگانه کشتم از دو کون تا آشنای من شود

مهرش بجان میکاشتم تا بر دهد مهر و وفا

دردش بدل می داشتم کاخر دوای من شود

او را سرا پا من نخست مهر و وفا پنداشتم

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode