گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۷

 

گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی

ور عقل از او آگه بدی از چشم جیحون آمدی

گر سر برون کردی مهش روزی ز قرص آفتاب

ذره به ذره در هوا لیلی و مجنون آمدی

ور گنج‌های لعل او یک گوشه بر پستی زدی

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode