گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل هست؟

دیر باز است که اندر دلم این مشکل هست

حیف باشد که بگویم که مه و خورشیدی

هم تو بنگر که بدان هر دو کسی مایل هست؟

منزلت گفتم مانا که همین در دل ماست

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode