×
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳
دوش باد سحری زلف تو می افشانید
جان بدر میشد از آن حلقه که می جنبانید
بافت بوی تو و چون زلف تو گردیده بسر
آنکه در مجلس ما مجمره می گردانید
وعظ در مجلسیان هیچ نمی کرد اثر
[...]
۷ بیت