×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵
گر ز من جان طلبد دوست، روانی بدهم
پیش جانان نبود حیف؟ که جانی بدهم
غلطم، چیست سر و جان و دل و دین و درم؟
زشت باشد که چنینها به چنانی بدهم
دل تنگم، که ازین پیش به هر کس رفتی
[...]
۷ بیت