×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
ای می لعل راحت جان باش
طبع آزاده را به فرمان باش
روزگار بخست مرهم شو
دردمندم ز چرخ درمان باش
بی تو بیجان تنی است جام بلور
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۱۹ - در دوازده برج گوید
تو براین مرکز آنِ یزدان باش
خواه کو گوی و خواه چوگان باش
بیدل دهلوی » ترجیع بند
ای همه جسم اندکی جان باش
سخت افسردهای پَرافشان باش
حرفِ درد آشیانِ موزونیست
ناله شو ذکرِ عندلیبان باش
گو به فریادِ ما کسی نرسد
[...]