گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۴

 

بت پرستی گرفته ایم همه

این جهان چون بتست و ما شمنیم

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۵

 

کنه را در چراغ کرد سبک

پس درو کرد اندکی روغن

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای خریدار من ترا بدو چیز:

به تن و جان و مهر داده ربون

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۲

 

هفت سالار، کندرین فلکند

همه گرد آمدند در دو و داه

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۳

 

نیست از من عجب که: گستاخم

که تو کردی باولم دسته

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۴

 

گاه آرامیده و گه ارغنده

گاه آشفته و گه آهسته

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۹

 

گر نعم‌های او چو چرخ دوان

همه خوابست و خواب بادفره

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۷

 

گه در آن کندز بلند نشین

گه بدین بوستان چشم گشای

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۸

 

کار بوسه چو آب خوردن شور

بخوری بیش، تشنه‌تر گردی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۰

 

من کنم پیش تو دهان پر باد

تا زنی بر لبم تو زابگری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۴

 

آمد این نوبهار توبه شکن

پرنیان گشت باغ و برزن و کوی

رودکی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode