گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

می گزد همچو نغمه خارج

بی قدح، سیر ماهتاب مرا

به تمنای آتشین رویی

می دهد گریه، سر به آب مرا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

وقت ساغر زدن، به فتوی ما

روز ابر است یا شب مهتاب

ما چو آب از پی چمن ندویم

سیرگاه خودیم چون گرداب

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

غزل عاشقانه باید گفت

بیت باب ترانه باید گفت

تیر نازش خطا نمی داند

همه جا را نشانه باید گفت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

طفل اشکم ز شورچشمی خلق

بر زمین تا نشسته، در خاک است

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

عشوه بیرون نمی رود ز تنش

کی توان موج را زآب کشید

نکشد ناز شمع کافوری

هرکه ساغر به ماهتاب کشید

ساقی از بهر پای تابوتم

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۰۲

 

هر کجا من پیاده می گردم

دلخوشی را سوار باید دید

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۵۵

 

می بکش، می ولی حکیمانه

خرد از کف مده چو دیوانه

طغرای مشهدی
 
 
sunny dark_mode