گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۱

 

یارِ ما ولوله در عالمِ راز اندازد

گر نقابی که برانداخته باز اندازد

خوشش آن قامت و بالا که خود استادِ ازل

کسوتِ حسن به بالایِ دراز اندازد

ساقیا باده دمادم ده و با چنگی گوی

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode