گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۳۲

 

هیچ کس عقده‌ای از کار جهان باز نکرد

هر که آمد گرهی چند برین کار افزود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۳۷

 

آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر

چشم دارم به همین درد گرفتار شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۳۸

 

عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش

دایه پرهیز کند طفل چو بیمار شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۰

 

بر گشاد دل من دست ندارد تدبیر

به دریدن مگر این نامه ز هم باز شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۱

 

طی شد ایام برومندی ما در سختی

همچو آن دانه که در زیر قدم سبز شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۲

 

گل بی خار درین غمکده کم سبز شود

دست در گردن هم، شادی و غم سبز شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۷

 

بوسه هر چند که در کیش محبّت کفرست

کیست لب‌های ترا بیند و طامع نشود؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۸

 

این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا

ترسم آیینه به دیدن ز تو قانع نشود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۹

 

یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند

یک کف خاک درین میکده ضایع نشود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۵۲

 

اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود

پیش ازین قافله همچون خبر افتم چه شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۵۳

 

عمرها رفت که چون زلف پریشان توام

زیر پای تو شبی گر به سر افتم چه شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۷۱

 

همچو پروانه جگر سوخته‌ای می‌باید

که ز خاکستر ما بوی محبت شنود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۷۲

 

رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد

بگذارید که آوازه جنت شنود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۷۵

 

دهن خویش به دشنام میالا زنهار

کاین زر قلب به هر کس که دهی باز دهد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۵

 

لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار

که نفس سوخته از خاک بدر می‌آید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۶

 

آمد کار من ورشته تسبیح یکی است

که ز صد رهگذرم سنگ به سر می‌آید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۷

 

رویگردان نشود صافدل از دشمن خویش

آخر آیینه به بالین نفس می‌آید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۸

 

ناکسی بین که سر از صحبت من می‌پیچد

سر زلفی که به دست همه کس می‌آید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۹

 

در دل صاف نماند اثر تیغ زبان

زخم این آینه چون آب به هم می‌آید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۹۸

 

کشتی عقل فکندیم به دریای شراب

تا ببینیم چه از آب برون می‌آید!

صائب تبریزی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۷۴
sunny dark_mode