صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۲
هیچ کس عقدهای از کار جهان باز نکرد
هر که آمد گرهی چند برین کار افزود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۷
آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
چشم دارم به همین درد گرفتار شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۸
عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش
دایه پرهیز کند طفل چو بیمار شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۰
بر گشاد دل من دست ندارد تدبیر
به دریدن مگر این نامه ز هم باز شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۱
طی شد ایام برومندی ما در سختی
همچو آن دانه که در زیر قدم سبز شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۲
گل بی خار درین غمکده کم سبز شود
دست در گردن هم، شادی و غم سبز شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۷
بوسه هر چند که در کیش محبّت کفرست
کیست لبهای ترا بیند و طامع نشود؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۸
این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا
ترسم آیینه به دیدن ز تو قانع نشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۴۹
یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
یک کف خاک درین میکده ضایع نشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۵۲
اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود
پیش ازین قافله همچون خبر افتم چه شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۵۳
عمرها رفت که چون زلف پریشان توام
زیر پای تو شبی گر به سر افتم چه شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۷۱
همچو پروانه جگر سوختهای میباید
که ز خاکستر ما بوی محبت شنود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۷۲
رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد
بگذارید که آوازه جنت شنود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۷۵
دهن خویش به دشنام میالا زنهار
کاین زر قلب به هر کس که دهی باز دهد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۸۵
لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار
که نفس سوخته از خاک بدر میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۸۶
آمد کار من ورشته تسبیح یکی است
که ز صد رهگذرم سنگ به سر میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۸۷
رویگردان نشود صافدل از دشمن خویش
آخر آیینه به بالین نفس میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۸۸
ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد
سر زلفی که به دست همه کس میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۸۹
در دل صاف نماند اثر تیغ زبان
زخم این آینه چون آب به هم میآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۹۸
کشتی عقل فکندیم به دریای شراب
تا ببینیم چه از آب برون میآید!