گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

در ازل مهر تو با جان رقم غم می‌زد

دل آشفته ز سودای خطت دم می‌زد

وقت ما را که تمنّای رُخَت خوش می‌داشت

باز سودای سر زلف تو بر هم می‌زد

تا عَلَم برکشد از عالم جان فتنهٔ عشق

[...]

خیالی بخارایی
 
 
sunny dark_mode