گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

وحشتی در سفر از برگ سفر داشته‌ایم

توشه راه دلی بود که برداشته‌ایم

لغزد از تاب بناگوش تو مستانه و ما

تکیه بر پاکی دامان گهر داشته‌ایم

زخم ناخورده ما روزی اغیار مکن

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode