گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۲

 

مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند

دل بخون غرقه از آن روی عرقناک بماند

همه از مهر تو چون ذره بر افلاک شدند

دل بی طالع ما بود که در خاک بماند

روز مردن نشدی نخل سر تابوتم

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode