گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۳

 

هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم

پی من تصوری را که بکرد هم بدیدم

سگ او گزید پایم بنمود بس جفایم

نگزم چو سگ من او را لب خویش را گزیدم

چو به رازهای فردان برسیده‌ام چو مردان

[...]

مولانا
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۰

 

به جهان ز خوبرویان غم بی عدد کشیدم

ز می جفای هر یک پی امتحان چشیدم

همه جا چو مهر گردون من خسته دل رسیدم

ز وفا به غیر نامی نشنیدم و ندیدم

سیدای نسفی