گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

ساقیا اطراف باغ از سبزه تر تازه شد

جام می در ده که دور عشرت از سر تازه شد

گل به وجه ساغر می در میان آورد زر

در سر نرگس هوای ساغر زر تازه شد

بزم گلشن را ز لاله جام لعل آمد پدید

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد

وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد

گرد آن رخسار گل گون خط ز نگاری دمید

همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد

آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت

[...]

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode