گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹

 

کمترین کاری مراکز دیدهٔ گریان فتاد

در شب هجران در و دیوارم از باران فتاد

خط لبش کرد آرزو خال آن ذقن طالع نگر

کین یکی در چاه و آن در چشمه حیوان فتاد

زلف تو چوگان زنخدان تو گوی دولتست

[...]

کمال خجندی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

تا گهی کاین ملک در چنگ هلاکوخان فتاد

از مغولان رخنه‌ها در کشور ایران فتاد

نیز از او مستعصم اندر پنجهٔ خذلان فتاد

ملک اسمعیلیان در عهدش از بنیان فتاد

جای بومان بود تا در پنجهٔ غازان فتاد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode