گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۷

 

از پریشان خاطری دلهای حیران فارغ است

دیده قربانی از خواب پریشان فارغ است

می گزد اوضاع دنیا مردم آگاه را

پای خواب آلوده از خار مغیلان فارغ است

نیست در دلهای روشن آرزو را راه حرف

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode