گنجور

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۷

 

صبح از خورشید تابان دست بر دل مانده ای است

آفتاب از صبح داغ در نمک خوابانده ای است

دانه امید ما در عهد این بی حاصلان

در زمین کاغذین، تخم شرار افشانده ای است

شکوه ما در زمان خوی آن بیدادگر

[...]

۷ بیت
صائب