قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۷ - و له من کلامه
ترک کشتیگیر من میل شنا دارد همی
وانچه بیمیلی بود با آشنا دارد همی
نگذرد بر لب ز میل آشنایانش حدیث
ور حدیثی دارد از میل و شنا دارد همی
میندارم زهره تاگویم به هنگام شنا
زهره را مایل به خط استوا دارد همی
ازکمر بگذشته زلف تابدارش ای شگفت
میندانم کز کمر قصد کجا دارد همی
گنج سیم اندرکمر مانا مگر دارد […]
