رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷
گفت: هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پر هنر آزاده بود
شد به گرمابه درون، اِستاد غوشت
بود فربی و کلان، بسیارگوشت
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۹
بانگ زله کرد خواهد کر گوش
وایچ ناساید به گرما از خروش
برزند آواز دونانک به دست
بانگ دونانک سه چند آوای هست
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«آسیابان آفتاب نوربخش
آسمان تیز گردت آسیاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«آسیاهای تو را از بهر آرد
زیردلو صدق در؛سنگ صفاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«رکن دوکان تو در شهر خرد
بر سر بازار سدرالمنتهی است »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«از خمیر لطف دل قرص سخن
وز تنور نور جان نور و ضیاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«نیز بهر طعمه جسمانیان
کاسه و خوان را تریدد و غباست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«کز برای واجب روحانیان
لقمه تسبیح در حلق دعاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«نان موزون توای طباخ روح
ناقدان سختند نفزود و نکاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«آتش طبع توشد معیار عقل
زان تنورت با ترازو گشت راست »
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۷- سورة الصافات - مکیة » ۴ - النوبة الثالثة
گرچه اندر آب و در آتش بود
عیش او با مهر اللَّه خوش بود
نام تو چراغ ظلمت یونس گشت
آرایش هر چه در جهان مجلس گشت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
خسرو مشرق جلال الدین که کرد
ذوالجلالش کامران مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
داور اسلام خاقان کبیر
عدل را نوشیروان مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
تاجدار کشور پنجم که هست
کیقباد خاندان مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
مصطفی عزم و علی رزمی که هست
ذوالفقارش پاسبان مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
شهریاری کز کف و شمشیر اوست
ابر و برق آسمان مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
او روان شاد است تا فرزند اوست
صورت عدل و روان مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
دشمنش بس دور ماند از تاج و تخت
خرمگس گم شد ز خوان مملکت
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
من زبان روزگارم بر درش
چون سر تیغش زبان مملکت