گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۳۰

 

سهل باشد بند کردن ناخنی در بیستون

پیش برق تیشه من کوه میدان می دهد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۷

 

با بد و نیک جهان در دشمنی یک‌رو مکن

تیغ چون خورشید تابان بر همه عالم مکش

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۴

 

هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است

من همین دل را ز اسباب جهان برداشتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۵

 

گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم

آب را در دیده آیینه خاکستر کنم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۷

 

گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد

خنده سوفار گردد غنچه پیکان او

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۷۰

 

می تواند چنگ در فتراک زد خورشید را

از تعلق هر که چون شبنم سبکبار آمده

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۹

 

می به جامم می کند چشم خمارآلود تو

گل به طرحم می دهد روی بهارآلود تو

می رسی از گرد راه و می توان برداشتن

گرده خورشید از روی غبارآلود تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۰

 

ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو

نخل رعنایی به بارآورده بالای تو

حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟

بوسه من کارها دارد به خاک پای تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۱

 

ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو

اشتیاق سجده را با آستان او بگو

هر کجا آن شاخ گل را ناز بگشاید کمر

شکوه آغوش ما را با میان او بگو

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
sunny dark_mode