گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۲

 

دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد

این سپند شوخ آتش را به فریاد آورد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۳

 

عالمی از منع زینت خرم و دلشاد شد

زین مدد خرج لباسی مملکت آباد شد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۴

 

خلقی از گفتار بی کردار من هشیار شد

گرچه خود در خواب ماندم عالمی بیدار شد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۵

 

بی‌تأمل هرکه در محفل سخن‌پرداز شد

چون زبان آتشین شمع، خرج گاز شد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۶

 

خرد دانست آن که جرم خویش را بیچاره شد

آدم از جنت برای گندمی آواره شد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۸

 

داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد

برگریزان زبان شد گفتگو آخر نشد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸۹

 

تا مسیحا رفت از عالم دل خرم نماند

سوزنی کز دل برآرد خار در عالم نماند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۰

 

ساده لوحانی که رو در کنج عزلت کرده اند

وعده گاه عالمی را نام خلوت کرده اند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۱

 

تا نقاب از رخ برافکنده است در مشکین پرند

چشم مجمر آب آورده است از دود سپند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۲

 

غیرت خسرو چو خواهد رشک فرمایی کند

یاد شکر داغ شیرین را نمک سایی کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۳

 

در دل معشوق جای خود ادب وا می کند

بهله از کوتاه دستی بر کمر جا می کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۵

 

می‌کشان را باده گلرنگ خندان می‌کند

یک گلابی مجلس ما را گلستان می‌کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۶

 

تکیه گاه خلق، لطف حق تعالی بس بود

بستر و بالین ماهی آب دریا بس بود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۷

 

دور ساغر بی هوای ابر پا در گل بود

بادبان کشتی می ابر دریا دل بود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۹

 

حاصل جمعیت عالم پریشانی بود

بیشتر بیماری مردم ز مهمانی بود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۰

 

بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود

پای خواب آلود هر راهی که خواهد می رود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۱

 

دیده هر کس که از اشک ندامت تر شود

راست هر مژگان او سرو لب کوثر شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۲

 

هر که گرداند ز دنیا روی، از مردان شود

آن بود فیروز جنگ اینجا که روگردان شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۳

 

فیض روشن گوهران از ارتحال افزون شود

سایه خورشید تابان از زوال افزون شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۴

 

از شراب لاله گون همت دوبالا می شود

هر که نوشد آب این سرچشمه رعنا می شود

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۷
sunny dark_mode