گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۲

 

حسن بالادست را هر روزشان دیگرست

شعله جانسوز را هر دم زبان دیگرست

از می روشن صفای جام می گردد حجاب

ورنه هر آیینه رو، آیینه دان دیگرست

چهره گل پرده رخسار گلرنگ کسی است

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode