گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

ای خیال چشم مستت خون صهبا ریخته

زلف مشکین تو را سرهاش در پا ریخته

حقه مرجان منظوم تو پیش جوهری

از دو لعل، آب رخ لؤلؤی لا لا ریخته

روی چون گلبرگ شیرین تو، ای گلزار حسن!

[...]

نسیمی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - شاید در مدح میرداماد باشد

 

عشق در کام من اول زهر سودا ریخته

بعد از آن ته‌جرعه بر مجنون شیدا ریخته

یک سر مو بر وجودم جای نوش عیش نیست

بس که زهر افعی غم بر سراپا ریخته

صد چمن غلطیده در خون خزان بی‌بهار

[...]

فیاض لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۰

 

چیست‌ گردون‌ کاینقدر در خلق غوغا ریخته

سرنگون جامی به خاک تیره صهبا ریخته

گرد ما صد بار از صحرای امکان رفته‌اند

تا قضا رنگی برای نام عنقا ریخته

آه از این حرص جنون جولان که از سعی امل

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode