گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

رخ نمودی عاشقم کردی گذشتی یار هی

مردم از درد جدایی رحمی ای دلدار هی

ای طبیب من چو انصاف است، بی‌رحمی چرا

می‌توان یک بار آمد بر سر بیمار هی

بعد مردن بر مزارم بگذر ای سرو روان

[...]

قصاب کاشانی
 
 
sunny dark_mode