گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۶

 

یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده

چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

هر سر موی حواس من به راهی می رود

این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده

در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۱

 

بار الها راستان را در حریمت بار ده

جان آگاهی کرامت کن دل بیدار ده

روح پاکی را که شد آلودهٔ لوث گنه

بادهٔ ناب طهور از جام استغفار ده

واصلان را محو کن اندر جمال خویشتن

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۲

 

یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده

ار می روحانیانش ساغر سرشار ده

دل بجان آمد مرا زین عالم پر شور و شر

راه بنما سوی قدسم عیش بی آزار ده

سخت می‌ترسم که عالم گردد از اشگم خراب

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۳

 

یا رب این مخمور را در بزم مستان بار ده

وز شراب لایزالی ساغر سرشار ده

یکدو غمزه زان دو چشمم ساقیا هر بامداد

یکدو بوسه زان لبانم در شبان تار ده

دور عقل آمد بسر گفتار واعظ شد کساد

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode