قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳
آنکه کرد از داغ دل، روشن چراغ لاله را
بر دل من کاش میافزود داغ لاله را
گر ز دل آهم نمیخیزد نه از افسردگیست
دود دل بر سر نمیباشد چراغ لاله را
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴
کی رسد هرگز گزند از چشم بد، خوب مرا
کز فروغ حسن نتوان دید مطلوب مرا
شعله، پردازد حدیث شوق من با صد زبان
چون بسوزد غیر پیش یار، مکتوب مرا
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۸
مست آن بزمم که خون دل شراب ناب اوست
مرغ آن باغم که پیکان غنچه سیراب اوست
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۱۷
چشم من چارست تا جانانهای پیدا شود
مردم چشم مرا همخانهای پیدا شود
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۱
بی جمالت چشمم از خون خجلت جیحون دهد
دور از آن لب، در مذاقم باده طعم خون دهد
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۹
سنگ در کارست تا دیوانه پیدا میشود
هرکجا شمعیست صد پروانه پیدا میشود
نیست تاب جلوه آن سروقد، قدسی مرا
میروم از هوش چون مستانه پیدا میشود
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۰
تا ز گشت گلشن آن آشوب دلها یاد کرد
بلبل از گل گشت و قمری سرو را آزاد کرد
تیغ بر دشمن کشید و دوستداران را ز رشک
بر بدن، هر موی کار خنجر فولاد کرد
عاشق دیوانه را سودای معموری بلاست
[...]
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۰
بر امید صبر، دور از بزم یار افتادهام
دادهام با خود قراری کز قرار افتادهام
مردهام از رشک تا سوی حریفان دیدهام
دیگری می خورده و من در خمار افتادهام
خواری عشقت به هر بیاعتباری کی رسد؟
[...]
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۴
گر صبا را ره نبودی در گلستان کسی
اینقدر بر بلبلان کی سوختی جان کسی؟
پای چون محکم کنم در بزم سرگرمان عشق؟
گر نخیزد شعله چون شمع از گریبان کسی
قدسی از جود کریمان شرم میآید مرا
[...]
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۶
تا به کی بر لب به جای باده خون آرد کسی
گر به گلچیدن رود، داغ جنون آرد کسی
فطرت پستم نمیسازد به اقبال بلند
من خریدارم اگر بخت زبون آرد کسی
طالع فیروز در کارست، نه تدبیر و زور
[...]
قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۷
آمدی و حسرت وصلم ز دل برداشتی
حسرتی بود از وصال آن هم به من نگذاشتی